loading...
ادبی ، عرفانی
riralove بازدید : 92 1390/06/06 نظرات (1)

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم

نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم

شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم

مرا مگو که سعدی طریق عشق رها کن

سخن چه فائده گفتن چو پندی دگر نیست به گوشم

جز پیغام اهل دل و سروشم تا به عشق بکوشم

riralove بازدید : 193 1390/06/06 نظرات (0)

روزی از دوست پرسیدم که عشق را برایم معنی کن

او فرمود عشق یعنی پرده ما و منی بردری

عشق یعنی پلکان شک تا جای خدا

عشق یعنی آن سکوت خواهش در هیاهوی شب

عشق یعنی نور عرفان بخشیدن به شعر

عشق یعنی جان دادن به قلم

و عشق تنها عشق تو رابه گرمی یک سیب  می کند مانوس

و عشق تنها عشق تو را می برد به بام ملکوت

و عشق تنها عشق یک سکوت خواهش در ما سوی الله

و من تو هستم که این لحظه ، لحظه محبت است

riralove بازدید : 82 1390/06/06 نظرات (0)

آدمیت كجاست ...

آیا آدمیت هنوزم پیداست ...

در كدامین سرزمین باید جست آدمیت را ...

اگر بتوانی آن را درون خودت معنی كنی می بینی كه ...

آدمیت در خود ماست .

بیرون از ما نیست

هرچه خواهیم درون ماست

چرا ؟

به دنبال كسی باشم كه او خود را هم نمی شناسد



اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 4
  • بازدید سال : 5
  • بازدید کلی : 451
  • کدهای اختصاصی